خدا گوید :


خدا گوید :
تو ای زیبا تر از خورشید نازم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
شروع کن٬ یک قدم با تو
تمام گام های مانده اش با من ...

بن بست

به کوچه ای وارد می شدم که پیرمردی از آن خارج می شد.
پیرمرد گفت: نرو ، بن بست است
گوش نکردم و رفتم ،
بن بست بود ،
برگشتم ،
به سر کوچه که رسیدم پیر شده بودم ...

شیطان

 

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... هر کس چیزی می‌خرید . و در ازایش چیزی می‌داد. بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند . و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را. بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند . و بعضی آزادگیشان را. و شیطان می‌خندید

یک  عکس ویک دنیا حرف

جملات زیبا گیله مرد