نگاهی به تاریخ حجاب و نگاهی به تاریخ بی حجابی
نگاهی به تاریخ حجاب و نگاهی به تاریخ بی حجابی
نگاهي به تاريخ حجاب
همان گونه كه گفته شد، اسلام مبتكر حجاب نبوده، بلكه حجاب به صورت امري
رايج در ميان قبايل گوناگون پيش از اسلام نيز وجود داشته است. در داستان
حضرت آدم و حوّا(عليهما السلام) آمده است: زماني كه آن دو از شجره ممنوعه
خوردند، پوشش خود را از دست دادند و عورت آن دو آشكار شد و به سرعت خود را
با برگ درختان بهشتي پوشاندند.3 از اين داستان، به خوبي مشهود است كه
گرايش فطري بشر به پاكي و عفّت موجب شد با جلوه انسان در عرصه دنيا، حجاب
وجود داشته باشد.
ويل دورانت، دانشمند صاحب نام، ميگويد: «چون انسان تنها
به اين خشنود نبود كه با پوست حيوانات خود را بپوشاند، با پشم گوسفند و
الياف گياهان لباس براي خود تهيه كرد و همين لباس ساده است كه جامه هندي،
شنل يوناني، لنگ مصري قديم و ساير اقسام گوناگون و جذّاب لباس انسان را در
عهدهاي مختلف تشكيل داده است. در اين هنگام است كه بافندگي از مهم ترين
هنرهاي مخصوص زن گرديده است.»4 با اين وجود، برخي پنداشته اند رعايت حجاب
به دوران پس از عقد ازدواج اختصاص دارد; يعني پيش از عقد ازدواج، كه
علاقهاي بين زن و شوهر وجود نداشت، شرم و حيا هم نبود; در نتيجه، حجاب و
عفاف هم وجود نداشت، ولي پس از آنكه زنان تحت رقّيت مردان درآمدند، براي
منع تجاوز ديگران و خارج نشدن از دايره عفاف، آن ها را در خانهاي دور از
چشم بيگانه نگاه داري كردند و مقرّرات سختي برآن هاحاكم نمودند. پس در اثر
حسادت، حس عدم اطاعت از شوهران، خروج از منزل بدون اجازه آنان و حرف زدن
با مردان نامحرم در ميان آنان تقويت گرديد.5
نگاهي به تاريخ بيحجابي
تاريخ بي حجابي به صورت سازمان دهي شده به اواخر قرن نوزدهم برمي گردد. پس
از عصر نوزايي (رنسانس) علمي و صنعتي اروپا و نيز جنگ جهاني دوم و انقلاب
صنعتي، زمينه لازم براي تشويق زنان براي كنار گذاشتن حجاب فراهم گرديد.
دامنه اين اقدامات به تدريج، كشورهاي اسلامي را نيز فراگرفت و به صورت
سلاحي كارآمد براي مقابله با معنويت و اخلاق و سقوط جامعه ديني به كار
گرفته شد و استعمارگران در اين خصوص از هيچ تلاشي فروگذار نكردند.6
نخستين كشور اسلامي كه به صورت رسمي اقدام به كشف حجاب بانوان كرد،
افغانستان بود. امان اللّه خان، پادشاه وقت افغانستان، پس از مسافرت به
اروپا به محض مراجعت به پايتخت، اعلام نمود كه زنان بايد بدون حجاب باشند، و
نخست خود با همسر بدون حجابش در مجامع و محافل ظاهر شد. اين اقدام
ناشايست موجب قيام عمومي مردم شد و امان اللّه خان ناچار به استعفا و ترك
كشور گرديد.
دومين كشور تركيه بود كه پس از سقوط دولت عثماني، آتاتورك در سال 1313 فرمان منع حجاب را صادر كرد.
در ايران، زمينه سازي براي بي حجابي، همزمان با اقدامات آتاتورك آغاز شد.
مردم در 21 تيرماه 1314 براي اعتراض بدان در مسجد گوهرشاد تحصّن كردند و
عده زيادي توسط عمّال رضاخان به خاك و خون كشيده شدند. اما رضاخان بدون
توجه به خواست مردم مسلمان، به طور رسمي در هفدهم دي ماه 1314 با حضور خود و
همراه با ملكه و شاه دختهاي بدون حجاب در دانشسراي مقدّماتي تهران آن را
به مرحله اجرا گذاشت. پس از مدتي، با زور سرنيزه به كشف حجاب پرداخت و
اين اقدامات به وسيله محمدرضا شاه نيز دنبال شدند.7
نظر اجمالي به وضعيت حجاب زنان در اديان ديگر
گرچه
پيرامون موضوع حجاب در اديان ديگر، كتب و مقالات فراواني به چاپ رسيده
اند، ولي به تناسب ارتباط آن با موضوع، ناگزير و به اختصار به برخي از آن
ها اشاره ميگردد:
الف. حجاب در زمان زرتشت
ويل دورانت از پوشش زنان در زمان زرتشت چنين مينويسد: «در زمان زرتشت
پيغمبر، زنان ـ همان گونه كه عادت پيشينيان بود ـ منزلتي عالي داشتند و با
كمال آزادي و با روي گشاده در ميان مردم آمد و شد ميكردند و صاحب ملك و
زمين ميشدند و در آن تصرفات مالكانه داشتند. پس از داريوش، مقام زن، بخصوص
در ميان طبقه ثروتمند، تنزّل پيدا كرد... زنان طبقات بالاي اجتماع جرئت
آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوشدار از خانه بيرون بيايند و هرگز به
آنان اجازه داده نمي شد كه آشكارا با مردان رفت و آمد كنند. زنان شوهردار
حق نداشتند هيچ مردي را ـ ولو پدر و يا برادرشان باشد ـ ببينند. در نقش
هايي كه از ايران باستان بر جاي مانده است، هيچ صورت زني ديده نمي شود و
نامي از ايشان به نظر نمي رسد.»8
يكي ديگر از نويسندگان مينويسد:
«حجاب چهره زنان جزو سنّتهاي ملّي بوده است و در ايران قبل از اسلام، كه
امتياز طبقاتي پايه تشكيل جامعه بود، زنان محتشم ايراني براي حفظ حرمت و
حشمت، با پرده نازكي صورتشان را ميپوشاندند. اين رسم و عادت به تدريج،
رنگ مذهبي به خود گرفت تا جايي كه كسي را ياراي گفتوگو درباره آن نماند.»
او در ادامه ميگويد: «در كيش آريايي، زنان محترم، محجوب بودند... همچنين
محجوب بودن (پوشش صورت) به زنان اشراف اختصاص داشته است.»9
روسري
بانوان زرتشتي پارچهاي رنگين و با نقش و نگار و به طول حدود سه متر و نيم
و عرض يك متر بود كه مانند بانوان بختياري روي كلاهك ميگذاشتند و با
دستمال روي آن را ميبستند.10
ب. حجاب از نظر يهود
حجاب در بين زنان يهود به شكل يك فرهنگ جدانشدني از زندگي آن ها درآمده
بود، به نحوي كه برخي مرتبطان با يهوديان را نيز متأثر از حجاب آن ها
ميدانستند. مورّخان از سخت گيري آنان در زمينه حجاب فراوان گفته اند.
بعضي از نويسندگان ميگويند: «در ايران و در بين يهود و مللي كه از فكر
يهود پيروي ميكردند، حجاب به مراتب شديدتر از آنچه اسلام ميخواست، وجود
داشت. در بين اين ملت ها، صورت و دست ها هم پوشيده ميشدند.»11
ويل
دورانت ميگويد: «در طول قرون وسطا، يهوديان همچنان نسوان خويش را با
البسه فاخر ميآراستند. لكن به آن ها اجازه نمي دادند كه با سر عريان به
ميان مردم بروند. نپوشاندن موي سر خلافي بود كه مرتكب را مستوجب طلاق
ميساخت. از جمله تعاليم شرعي يكي آن بود كه مرد يهودي نبايد در حضور زني
كه موي سرش هويداست، دست به دعا به درگاه خدا بردارد.» او در توصيف زنان
يهود ميگويد: «زندگي جنسي آنان علي رغم تعدّد زوجات، به طرز شايان توجه،
منزّه از خطايا بود. زنان آنان، دوشيزگان محجوب، همسراني ساعي، مادراني
پُرزا، و امين بودند و از آنجا كه زود وصلت ميكردند، فحشا به حداقل تخفيف
پيدا ميكرد.»12
در كتاب حكمة الحجاب براي تأييد اينكه منشأ حجاب زنان
يهود وجوب حجاب در شريعت حضرت موسي(عليه السلام) بوده است، به داستان
حضرت موسي و دختران شعيب(عليهما السلام)، كه در آن، حضرت موسي(عليه
السلام) به آنان امر كرد، تا پشت سر او حركت كنند و از پشت سر، او را به
منزل پدرشان هدايت كنند، همچنين به برخورد حضرت ابراهيم(عليه السلام) در
مورد زوجه خود و در صندوق قرار دادن او براي آنكه از ديد نامحرمان پنهان
بماند، استشهاد شده است.13
ج. ،
از منابع تاريخي به خوبي به دست ميآيد كه رعايت حجاب در ميان مسيحيان
امري رايج و شايع بوده است، به نحوي كه هريك از صاحب نظران مسيحي و
غيرمسيحي به اين موضوع اشاره نموده اند.
جرجي زيدان، دانشمند مسيحي،
ميگويد: «اگر مقصود از حجاب پوشانيدن تن و بدن است، اين وضع قبل از اسلام
و حتي پيش از ظهور مسيح معمول بوده است و ديانت مسيح هم تغيير در آن
نداده است.»14
در كتاب پوشاك ايرانيان باستان آمده است: «مادام
ديولافوآ، كه در حدود 80 سال پيش به ايران آمده، و با ارامنه تماس گرفته،
مينويسد: "زنان ارمني لباسهاي ابريشمي بر تن دارند كه به شكل پيراهن
بلندي است و داراي كمربندي نقرهاي ميباشد كه با هنرمندي زرگري شده و
تقريباً بر روي ران آن ها افتاده است. اين لباس نسبتاً آراسته است و تركيب
خوبي دارد، اما يك چيز از آراستگي و قشنگي آن ميكاهد و آن اينكه قسمت
زيرين صورت را با پارچه سفيد ضخيمي ميپوشانند و به واسطه فشار دايم آن،
صورت بد تركيب ميشود. اين روبند را زنان ارمني در موقع بيرون رفتن از
خانه به قسمت زيرين ميبندند و چون شوهر اختيار كردند در خانه نيز بايد آن
را دائماً به صورت داشته باشند. روپوشي هم از ململ يا چلوار سفيد بر روي
لباس دارند كه در موقع رفتن به كوچه و كليسا ميپوشند."»15
در شمّهاي
از عقايد كلمنت 16 و ترتوليان 17، دو مرجع و اسقف بزرگ مسيحيت، آمده است:
«زن بايد كاملا در حجاب و پوشيده باشد، الاّ اينكه در خانه خود باشد;
زيرا فقط لباسي كه او را ميپوشاند، ميتواند از خيره شدن چشم ها به سوي
او مانع گردد. زن نبايد صورت خود را عريان ارائه دهد تا ديگران را با نگاه
كردن به صورتش وادار به گناه كند. براي زن مؤمن عيسوي در نظر خداوند،
پسنديده نيست كه به زيور آراسته گردد و حتي زيبايي طبيعي آن بايد با اختفا و
فراموشي آن، از بين برده شود; زيرا براي بينندگان خطرناك است.»16
نويسنده ديگري ميگويد: «تصويرهايي كه از پوشاك مسيحيان و مردم اروپا
انتشار يافته است، به وضوح نشان ميدهد كه حجاب در بين زنان كاملا رعايت
ميشده است. در كتاب پوشاك اقوام مختلف، برخي از تصاوير مربوط به زنان
مسيحي آورده شده كه همگي داراي لباسي بلند و پوششي سبز ميباشند.»17
ويل دورانت در مورد سيره عملي زنان مسيحي مينويسد: «خوانين اصيل، پيراهن
كتاني طويلي به سر ميكردند و بر روي آن جامه درازي كه حاشيهاي از خز داشت
و تا روي پا ميآمد و روي آن نيم تنهاي ميپوشيدند كه در خلوت از بدن
آويزان بود و جلو اغيار با بند محكم به بدن ميچسبيد; زيرا كليه خوانين
طبقات عاليه اشتياق عجيبي داشتند كه اندامشان باريك باشد.»18
از آنچه
گذشت، معلوم ميشود كه حجاب به عنوان يك موضوع پسنديده در اديان ديگر نيز
مطرح است. بدين سان، اولا حجاب مورد تأييد دين مقدّس اسلام است. ثانياً،
حجاب نه تنها محدوديت زن نيست، بلكه حفظ عفّت و شخصيت زن در گرو رعايت آن
است.
حجاب به چيست؟
در مورد
حجاب، نظرات متفاوت است. برخي آن را صرفاً و لزوماً چادر و يا لباس خاص
ميدانند. برخي ديگر برخلاف نظر گذشته، حجاب را لزوماً چادر و يا لباس خاص
ندانسته، بلكه پوشاندن تمام بدن با لباسي كه مقتضيات عرف يك جامعه است،
ميدانند.19 از اين رو، حجاب لباسي مخصوص نيست، بلكه وسيله جلوگيري از جلب
توجه نامحرمان است.20
به پيروي از همين نظر، بعضي از انديشمندان گفته
اند: «در اسلام، زن بايد حجاب داشته باشد، ولي لازم نيست كه چادر باشد،
بلكه زن ميتواند هر لباسي را كه در آن رعايت حجاب گردد، اختيار كند. زنان
مسلمان به خاطر تعليمات اسلامي، چادر را انتخاب كرده اند.»21
با اين
بيان، روشن گرديد كه رنگ و يا لباس خاص شرط حجاب نيست، بلكه علاوه بر آن،
فرهنگ يك جامعه نيز دخيل است. با اين وجود، آنچه مهم است، عبارت است از
اينكه براي گسترش فرهنگ حجاب، بايد افكار را در قدم اول آماده نمود، وگرنه
چنانچه افكار و عقايد يك جامعه آمادگي پذيرش حجاب نداشته باشند، وادار
نمودن آن ها به حجاب بسيار مشكل است.
حجاب ميلي فطري
ميل به پاكي و
كسب ارزشهاي انساني امري است فطري، و نياز به آموزش ندارد. بنابراين، بر
مبناي فطرت، هر انساني ميخواهد با عزّت زندگي كند. به همين علت، حتي
كودكي كه هنوز به سن تميز نرسيده است، از تحقير بدش ميآيد. بدون شك، حجاب
يكي از عواملي است كه شخصيت انسان را تضمين ميكند و ميل به آن ريشه در
فطرت دارد و براي تأمين سلامت فرد و جامعه، از كمال اهميت برخوردار است.
در داستان حضرت آدم و حوّا(عليهما السلام) در تورات ميخوانيم: «و چون زن
ديد كه آن درخت براي خوراك نيكوست و به نظر درختي خوش نما و دلپذير و دانش
افزاست، پس، از ميوه آن درخت خورد و به شوهرش نيز داد. او هم خورد، آن
گاه چشمان هر دو باز شد و فهميدند كه عريانند. سپس برگهاي انجير را به هم
دوختند و براي خود ستر ساختند.» در ادامه آمده است: «و خداوند براي آدم و
زنش رخت هايي از پوست ساخت و آن ها را پوشانيد.»22
در قرآن
اينداستان چنين آمده است:(فلّما ذَاقَا الشجرةَ بَدَتْ لَهُما
سَؤءَاتُهما وَ طفقا يخصِفان علَيهما مِن وَرَقِ الجنّةِ)(اعراف:22); آن
گاه كه (آدم و حوا) از آن شجره ممنوعه چشيدند، پوشش خود را از دست دادند
(عورتشان آشكار گرديد) و به سرعت، با برگ درختان بهشتي خود را پوشاندند.
ابن عبّاس ميگويد: حضرت آدم(عليه السلام) پس از يك توقف كوتاه در بهشت،
كه نصف روز از روزهاي آخرت بود، به كوه «نوذ» در كشور هند، و حوّاء به جدّه
فرود آمد. پس از پايان مفارقتي كه به وصال منتهي ميشد، برهنه و عريان
بودند. خداوند امر كرد يكي از هشت جفت قوچي كه از بهشت به ايشان عطا كرده
بود، ذبح كنند. سپس حوّا پشمهاي آن را رشت، با دست ياري حضرت آدم(عليه
السلام)از تابيدههاي آن يك جامه بلند (جبّه) براي آدم(عليه السلام) و يك
پيراهن و روسري براي حوّا بافته شد. بدين وسيله، بدن انسانهاي نخستين
پوشيده گرديد و از برهنگي و شرمندگي آن نجات يافتند.23
پس از نقل روايت
مزبور، برخي از نويسندگان ميگويند: پيش از اسلام، حجاب و نقاب بوده و
بشر در بدو خلقت، پيش از آنكه شرايع آسماني گوشزد كنند، آن را رعايت
ميكرده است.24 برخي ديگر سرچشمه دستور پوشش را ساختار وجودي انسان، و آن
را بيانگر فطري بودن پوشش او ميدانند.25
با اين وجود، عدهاي دلايل ديگري براي حجاب ذكر نموده اند:
1. پوشش متناسب، بخصوص پوشاندن اعضاي جنسي، يكي از امتيازات انسان است;
زيرا خلقت طبيعي حيوانات به گونهاي است كه معمولا داراي نوعي پوشش هستند.
بدين روي، برخي از زيست شناسان و دانشمندان به وجود نوعي حيا و خجلت در
حيوانات ماده اشاره نموده اند، بر خلاف انسان كه به طور طبيعي موجودي راست
قامت بوده و از هيچ نوع پوشش طبيعي براي اعضاي تناسلي برخوردار نيست.26
2. به دليل اينكه تجاذب و آميزش جنسي در انسان دايمي است ـ برخلاف بسياري
از حيوانات كه نياز به رابطه جنسي در ميان آن ها فقط در فصول معيّني براي
بقاي نسل وجود دارد ـ رعايت حجاب در انسان ضروري است.
3. حجاب لازم
است; زيرا انسان، به ويژه مرد، از نظر روحي، برخلاف حيوانات با داشتن يك
همسر، باز هم تمايل به برقراري ارتباط جنسي با جنس مخالف دارد.27
فمينيست ها ضمن اينكه حجاب را محدوديت ميشمرند، ريشه آن را هراس از تجاوز
به زن ها ميدانند: «هراس از تجاوز جنسي روي همه زنان تأثير ميگذارد و
تأثير آن بر شيوه لباس پوشيدن، برنامه ريزي ساعات روزانه و مسيرهاي آمد و
شد زنان مانع از فعاليتهاي آنان ميشود و آزادي آن ها را محدود ميكند.»28
اما با توجه به اينكه انسان ذاتاً گرايش به خوبي ها دارد، گرايش به حجاب
يك امر فطري است. به همين علت، زنان در تمامي زمانهاي گذشته با حجاب زندگي
ميكرده اند و حجاب مورد تقدير ائمه(عليهم السلام) نيز قرار گرفته،
بنابراين جزء سيره قطعيه بزرگان اسلام است كه از صدر اسلام تا زمان ما
جريان داشته و دارد.29
پس حجاب محدوديت نيست، بلكه يك امر فطري است كه
عزّت زن در گرو رعايت آن است; به اين علت كه عفاف و حيا خود تدبيري است كه
زنان بايد براي گران بها شدن خود در برابر مردان به كار برند و موقعيت
خود را حفظ كنند.30
انسانهاي حقيقت جو در هر زمان و مكان، واقع بينانه
ميانديشند. اين يك حقيقت است كه در فصل تابستان جرايم و آثار آن بيشتر
مشهودند تا فصل زمستان. اغلب كارشناسان يكي از علل مؤثر بر اين موضوع را
نبود حجاب يا كم بودن آن در فصل تابستان ميدانند. پس اين سخنان، كه پاكي
زن به لباسش نيست، دل بايد پاك باشد، چادر بيشتر مرد را كنجكاو و تحريك
ميكند، «الانسان حريصٌ علي ما مُنع» (يعني انسان نسبت به آنچه منع شده
حريص است)، منطقي نيستند.
چارلي چاپلين، بازيگر كومدين و غيرمسلمان، طي
نامهاي به دخترش، ژرالدين، بدحجابي و بدن عريان زنان را موجب فلاكت و
بدبختي جامعه دانسته، رعايت حجاب را از عوامل مؤثر جلوگيري از فساد و
تباهي ميداند. در اينجا به تناسب موضوع به برخي از فرازهاي نامه اشاره
ميگردد:
... كار تو (ژرالدين) بسي دشوار است، اين را ميدانم. به روي
صحنه، جز تكهاي حرير نازك، چيزي بدن تو را نمي پوشاند. به خاطر هنر،
ميتوان لخت و عريان روي صحنه رفت، ">البته از ديدگاه ايشان[ و پوشيده
تر و باكره تر بازگشت. اما هيچ چيز و هيچ كس ديگر در اين جهان نيست كه
شايسته آن باشد كه دختري ناخن پايش را به خاطر او عريان كند.
وي ادامه
ميدهد: برهنگي بيماري عصر ماست، و من پيرمردم و شايد كه حرفهاي خنده
آور ميزنم، اما به گمان من، تن عريان تو بايد مال كسي باشد كه روح عريانش
را دوست ميداري.31 سوئيس ـ دومين ساعت از 8760 ساعت
حجاب و ارزش زن
به دليل آنكه حجاب را يكي از ابزارهاي تبليغاتي در جهت كسب منافع سياسي و
اقتصادي قرار داده اند، نظر كساني كه با ديدگاه غير اسلامي به مسئله حجاب
مينگرند با انديشه اسلامي متفاوت است. انسان واقع بين در هر مسلك و آييني
كه باشد، رعايت حجاب را يك امري فطري ميبيند و آن را يك ارزش ذاتي
ميداند.
بدين سان، حجاب به عنوان يك امر انساني و حياتي، براي نظم و
انضباط جامعه ضرورت دارد. از اين رو، حجاب نوعي ارزش دادن به زن و تكريم
اوست، نه دليل بر نقص وجود او. زن اگر از نعمتهاي خداوند به طور صحيح
بهره بگيرد، تكامل پيدا ميكند. در اين صورت، استفاده ابزاري از او
غيرممكن ميشود. از نظر قرآن، حجاب احترام گذاشتن و حرمت قائل شدن به زن
است، براي اينكه نامحرمان او را از ديد حيواني نبينند.32
انسان هنگامي
كه به يك مهماني ميرود، خود را مرتّب ميكند و از لباسهاي مخصوص خود
استفاده ميكند. آيا انسان اگر به خاطر تضمين عفّت و پاك دامني از لباس
مخصوص استفاده كند، عيب دارد؟ و آيا اينكه خداوند از بندگان خود خواسته
است در زمان عبادت بايد عفيف و پوشانده باشند، به خاطر احترام است يا
تحقير؟ و آيا اينكه نماز شب بر پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) واجب و بر
ما مستحب شد، دليل بر نقص پيامبر است؟ در حالي كه ايشان از جمله محبوب
ترين افراد نزد خداوند متعال است.33 بنابراين، تكليف بيشتر زنان به پوشش از
نگاه دين، حكايت از نگاه ويژه خداوند به زن دارد، نه اهانت و كم توجهي به
او.
تفاوت ماهوي جنسي زن و مرد موجب ميگردد از نظر عقلي، آن دو
احكام متفاوتي داشته باشند. برخي حوزههاي تفاوت را زيباتر بودن زن ها
ميدانند. به اين علت، مهم ترين فلسفه پوشش زن زيبايي و جذّابيت اوست.
حجاب مرد
با توجه به اينكه همواره سخن از حجاب زن است و كمتر از حجاب مرد سخن به
ميان آمده، ممكن است اين تلقّي پيش بيايد كه حجاب فقط اختصاص به زن دارد،
در حالي كه مرد هم مأمور به حفظ ارزشهاي انساني خود شده است. از اين رو،
مرد اجازه تحقير خود و اجتماع را ندارد، مرد نمي تواند لباسي به تن كند كه
در شأن او نيست. او حق ندارد با حركات سبك، حيثيت اجتماع را لكه دار
سازد.34
علت اينكه حجاب زن سر لوحه كار نويسندگان قرارگرفته، اين است
كه غالباً وجود غريزه خودآرايي و خودنمايي زنان مقتضي بي حجابي و بدحجابي
آن ها گرديده و فساد ايجاد ميكند. بدين روي، حضرت علي(عليه السلام)
ميفرمايند: «وَ اِنّ النساء همّتُهُنَّ زينَةُ الحياةِ الدُنيا و الفسادُ
فيها»;35 و زنان در فكر آرايش اين جهان و تبه كاري كردن در آنند. گرچه
اين ميتواند استثنا داشته باشد.
اما اين به معناي آزادي مطلق مرد و
بي توجهي به او نيست; مرد هم مانند زن در برابر حفظ حجاب و ارزشهاي
انساني خود مسئول است. مفسّران در تفسير آيه (و قُل للمؤمِناتِ يغضُضنَ
مِن ابصارِهِنَّ) (نور: 31) (و به زنان مؤمنه بگو كه چشمان خويش را از
مردان نامحرم ببندند و فروجشان را محفوظ بدارند و زينت خود را آشكار
نسازند، مگر به آن مقداري كه به آن ها اجازه داده شده است)، گفته اند: اين
حكم بين زنان مؤمنه و مردان مؤمن مساوي است و اينكه قرآن كلمه «مؤمنات»
را به كار برده، به خاطر تأكيد است، و گرنه چنانچه به جاي آن، كلمه
«مؤمنين» هم به كار ميرفت ايرادي نداشت; چون «مؤمنين» قول عام بود و شامل
زن و مرد ميشد.36
از اين رو، در جايي كه رسول گرامي(صلي الله عليه
وآله) سؤال كرد: بهترين چيز براي زن چيست؟ حضرت فاطمه(عليها السلام) در
جواب گفت: زن مرد نامحرم را نبيند و مرد نامحرم زن را نبيند. و نيز زماني
كه حضرت فاطمه(عليها السلام) در حضور پيامبر(صلي الله عليه وآله)نشسته
بودند كه پسر امّ مكتوم اجازه ورود خواست. پيش از آنكه پسر امّ مكتوم وارد
مجلس گردد، حضرت فاطمه(عليها السلام) بيرون رفت. وقتي پسر امّ مكتوم از
شرف يابي خدمت حضرت منصرف گرديد، حضرت فاطمه(عليها السلام)دوباره وارد
مجلس شد. پيامبرگرامي به او گفتند: چرا بيرون رفتي؟ پسر امّ مكتوم
نابيناست، نمي تواند تو را ببيند! حضرت زهرا(عليها السلام)در جواب گفت:
«او مرا نمي بيند، ولي من ميتوانم او را ببينم.» اينجا بود كه پيامبر(صلي
الله عليه وآله) فرمود: «اي فاطمه، تو پاره تن مني.»37
بدين سان،
برخي معتقدند: اعضاي بدن مرد مانند اعضاي بدن زن شهوت انگيز و پرجاذبه
اند.38 از اين رو، مرد بايد در شيوه پوشيدن لباس و حركات خود دقّت لازم را
بنمايد. در مجموع، اجتماع سالم در گرو انجام وظيفه همه انسان ها، اعم از
مرد و زن است.
حجاب; حق اللّه
حفظ حرمت و حيثيت زن اختصاص به خود او ندارد، بلكه اين تكليف از طرف
خداوند بر عهده انسان گذاشته شده است. بدين دليل، چنانچه زن آلوده گشت و
همسرش رضايت داد، محكمه نمي تواند پرونده او را مختومه اعلام كند; زيرا در
اسلام، حتي اگر همه راضي باشند، كسي حق ندارد بي حجاب باشد. عصمت زن حق
اللّه است و به هيچ كس ارتباط ندارد; زيرا به صورت قهري، همه اعضاي خانواده
و جامعه، بخصوص خود زن، امين امانت الهي اند. زن از نظر قرآن، به عنوان
امين حق الله مطرح است.39
بنابراين، زن نسبت به خود و اجتماع مسئوليت
دارد; زيرا اولا، كرامت او نعمت خداوند است و به شكرانه آن، بايد از كرامت
خود حفاظت نمايد.
ثانياً، حفظ جامعه از آلودگي وظيفهاي است كه جامعه
بر گردن زن نهاده است، زن نمي تواند حيثيت اجتماع را ناديده بگيرد; زيرا
بي حجابي حرمت را ميشكند و آرام آرام موجب آموزش و عادت ديگران ميگردد.
آثار حجاب
سؤال اين است كه حجاب و رعايت آن چه اثراتي دارد؟ به بيان ديگر، آيا در
جلوگيري از جرايم و مفاسد ميتواند نقشي ايفا كند يا خير؟ در اين خصوص،
نظرات مختلفند: برخي بر اين باورند كه حجاب هيچ وقت نمي تواند از مفاسد
اجتماعي جلوگيري كند; در واقع، حجاب ملازم با اخلاق نيست، بلكه افراط بعضي
از زنان در آرايش و بي توجهي به حجاب، كه ناشي از عدم رشد اجتماعي و فقدان
تربيت اخلاقي است، موجب افزايش فساد و انحرافات جوانان گرديده است.
عدهاي قواي عقلي و قوّت اعصاب و صحّت مزاج شرقيان را نسبت به غربيان به
دليل رعايت حجاب بيشتر دانسته اند; چرا كه آمار طلاق در نقاط بي حجاب به
مراتب زيادتر از ساير نقاط است. اما با توجه به فطري بودن گرايش انسان به
خوبي ها، رعايت حجاب تا زماني كه جنبه افراط و تفريط به خود نگيرد، نقش
بسزايي در جلوگيري از مفاسد اجتماعي دارد.40
علل گرايش به بدحجابي و بيحجابي
از آنجا كه در اين خصوص، نظرات و سخنان فراواني توسط انديشمندان ابراز
گرديده است، در اينجا به برخي از آن ها به اختصار اشاره ميشود:
1. وجود غريزه خودآرايي در زنان
زن موجودي است كه به صورت طبيعي خودآرايي را ميخواهد و اين براي او به
صورت غريزه درآمده است.41 زن با گرايش به آراستن و خودنمايي تلاش دارد تمام
شخصيت خود را در زيبايي و تجملّات پيدا كند و شكل عروسك به خود بگيرد.42
برخي زيباتر شدن زنان را علاقه به زيبايي و قشنگي به خاطر لذت بردن از اين
عمل ميدانند، نه به خاطر عروسكي شدن و جلب نظر ديگران. ولي توجه به اين
نكته مهم است كه صرف غريزه خودآرايي تا وقتي منجر به افراط و شكسته شدن
شخصيت زن نگردد، ايرادي ندارد.43 اينكه حضرت علي(عليه السلام)تلاش و همّت
زنان را در جهت زينت و ارائه زندگاني دنيا وايجاد فساد ميداند، شامل آن
دسته از زنان ميگردد كه راه زياده روي و افراط را پيش گرفته اند.
2. نشان دادن عقده حقارت
با توجه به اينكه زن در طول تاريخ به شكلهاي گوناگون تحت فشار خانواده و
جامعه بوده، همين موجب عقده حقارت براي زنان گرديده است و به محض اينكه
فضاي نسبتاً آزادي براي آن ها فراهم گردد، به زعم خود، با بي حجابي حقارت
خود را درمان ميكنند.
از اين رو، عدهاي علت پيدا شدن عقده حقارت در
زنان را مسئوليت مردان دانسته اند; زيرا مردان زنان را يك انسان باشعور
نمي دانند، بلكه صرفاً آنان را وسيله تأمين نيازهاي غريزي، جنسي، خدمت
كاري و دستگاه توليد نسل ميدانند. به همين دليل، برتري مردان بر زنان در
همه جا محسوس است.44
3. كنترل راههاي افراطي
فشارهاي افراطي و ناروا از طرف خانواده ها و مردان بر زنان نتايجي جز ضرر و
شكست به دنبال نداشته اند. اغلب زنان در اثر برخوردهاي نامطلوب و سخت
گيريهاي بي مورد خانواده ها به بيراهه رفته اند.
دانشمندي در اين خصوص
ميگويد: «برخي از مردم در امر حجاب غلوّ (افراط) كرده و براي زنان
محدوديت هايي را ايجاد نموده اند و از هر امري، حتي خروج براي ديدار
نزديكان خود، مانع گرديده اند. نتيجه اين غلوّ آن شد كه زن از نظر علم،
محروم و نسبت به مردان عقب ماندگي پيدا كرد، و از آنجا كه در مقابل هر
افراطي تفريطي وجود دارد، در مقابل آن افراطهاي اعمال شده در مورد حجاب،
امروزه مرداني يافت ميشوند كه طالب آزادي كامل زنانند! و از همين جا،
مكاتبي به وجود آمده كه به هيچ وجه با مصونيت و عدم اختلاط زنان با مردان
موافق نيستند! و برخي از نويسندگان مسلمان الگوپذيري زنان مسلمان را از
هيأت زنان غربي در كنار گذاشتن حجاب، گرچه كم رنگ هم باشد، تشويق ميكنند.
آنان ميخواهند به اختلاط جديدي بين دو جنس مذكر و مؤنت دست يابند، ولي
از مفاسد اجتماعي آن اطلاعي ندارند يا تجاهل ميكنند.»45
حضرت علي(عليه
السلام) مردان را از سخت گيريهاي بي مورد و ابراز غيرت بيجا برحذر نموده
است: «از اينكه در غير جايي كه بايد غيرت و حساسيت به خرج دهي، برحذر
باش; زيرا اظهار بي اعتمادي و سوء ظن نسبت به زنان، پاكان را به ناپاكي و
بي گناهان را به گناه و آلودگي سوق ميدهد.»46
از اين رو، يكي از
مواردي كه باعث روي آوردن زنان به فساد ميگردد سخت گيري بيجاست.
بنابراين، خانواده ها بايد حد اعتدال را در تربيت دختران و زنان خود
سرلوحه كار قرار دهند.
4. هجوم فرهنگ بيگانه
در هر زمان، عدهاي از هر طريق و ابزاري در جهت ضربه زدن به دين و پيروان
آن بهره ميگيرند. بي ترديد، تشويق زنان به عريان اندامي و بي حجابي يكي
از آن هاست. قرون وسطا، كه با سيطره كليسا بر همه زمينه سايه افكنده بود،
با انفجاري كه نام «رنسانس» به خود گرفت، راه به سوي نقطه مقابل «بي توجهي
كامل نسبت به ارزشهاي فرهنگي و فكري كليسا از زندگي» بُرد. ارمغان
رنسانس بدون شك، تار و پودهاي فرهنگي مذهب را گسست و يكي از عوامل مهم
فرهنگ بي حجابي به حساب ميآيد.
يك انگليسي ميگويد: «در مسئله بي
حجابي زنان، بايد كوشش فوق العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي
حجابي و رها كردن چادر، مشتاق شوند; بايد به استناد شواهد تاريخي ثابت
كنيم كه پوشيدگي زن از دوران بني عبّاس متداول شده و مطلقاً سنّت اسلام
نيست، مردم همسران پيامبر را بدون حجاب ميديدند، زنان صدر اسلام در تمام
شئون زندگي دوش به دوش مردان فعاليت داشتند. پس از آنكه حجاب زن با
تبليغات وسيعي از ميان رفت، وظيفه مأموران ما آن است كه جوانان را تشويق
به عشق بازي و روابط جنسي نامشروع بازنان، كه كاملابدون حجاب ظاهرمي شوند،
نمايند تا زنان مسلمانان از آن تقليد كنند.»47
در ماه مبارك رمضان سال
1346 قمري مصادف با 1306 شمسي در تحويل سال، عدهاي به حرم حضرت
معصومه(عليها السلام)رفته بودند. رضاخان نيز با اعضاي خانواده خود در غرفه
بالاي ايوان حرم در حالي كه زن او بي حجاب بود، نشسته بود. شيخ محمّد
بافقي پيغام فرستاد و گفت: شما چه كساني هستيد؟ اگر ديني غير از اسلام
داريد اينجا چه ميكنيد؟ و اگر مسلمانيد در حضور چندين هزار جمعيت در غرفه
حرم، چرا با صورت و موي مكشوفه نشسته ايد؟48
يكي از نويسندگان
ميگويد: «غرب با مبارزه همه جانبه از نظر فلسفي، فكري و اجتماعي و توليدي
و از نظر تمدن و فرهنگ، با مذهب قرون وسطاي كليسا، يعني مذهب كاتوليكهاي
حاكم در غرب و خود به خود با همه قيدها، حدود و ارزشهاي اخلاقي و فكري و
اعتقادي، كه كليسا به نام «دين» از آن ها دفاع و حمايت ميكرد، در افتاد و
آن ها را نابود كرد و ناگهان آزادي جنسي مطرح شد.»49
5. توسعه نهضت صنعتي در اروپا
از اواخر قرن نوزدهم مسيحي، وقتي نهضت صنعتي در اروپا گسترش پيدا كرد و
زنان براي همكاري با مردان به كارخانه ها روي آوردند، مسئله تساوي حقوق زن و
مرد مطرح شد و پس از آن، اصطلاح «آزادي بدون قيد و شرط زنان» طرفداراني
پيدا كرد. فعاليت ها آغاز شدند و توسعه پيدا كردند و همه كشورها را دربر
گرفتند.50
ويل دورانت در اين خصوص مينويسد: «زيرا انقلاب صنعتي در
درجه اول، موجب شد كه زن نيز صنعتي شود، آن هم تا بدان پايه كه بر همه
نامعلوم بود و هيچ كس خواب آن را هم نديده بود. زنان كارگراني ارزان تر
بودند و كارفرمايان آنان را بر مردان سركش سنگين قيمت ترجيح ميدادند.»51
آرام آرام گسترش نهضت صنعت در اروپا وسيله آسان و ارزاني براي به اسارت
درآوردن زنان گرديد; چرا كه شرط حضور زنان در بازار كار برابري آن ها با
مردان بود و در نتيجه به تحليل رفتن ارزشهاي واقعي زن منجر گرديد.
6. جنگ جهاني دوم
جنگ همواره آثار منفي خود را دارد، ولي نفس جنگ هميشه منفي نيست; زيرا اگر
جنگ به منظور كشورگشايي و تجاوز به خاك ديگران نباشد، بلكه براي دفاع از
ناموس، وطن، مذهب و مانند آن باشد، معقول و منطقي است. جنگ جهاني دوم به
دليل بزرگي و گستردگي اش، آثار منفي فراواني بر جاي گذاشت. آثار شوم و
عوارض وحشتناك آن تنها به تخريب منابع اقتصادي و توان مالي كشورهاي درگير
خلاصه نگرديدند، بلكه به خاطر كشته شدن افراد و متلاشي شدن خانواده ها،
ضربههاي سنگيني بر عرصههاي اجتماعي و فرهنگي وارد گرديدند، ارزشهاي
اخلاقي به كلي فرو پاشيدند و در مقابل، بي بند و باري و فساد اخلاقي ترويج
يافت.
از اين رو، برخي ميگويند: «جنگ بين المللي دوم روابط خانوادگي
را متلاشي كرد. اين جنگ ارزشهاي سنّتي و مذهبي و مراسم و رسوم و اخلاق و
معنويت اجتماعي را در هم ريخت.»52
7. گسترش بازار مصرف
صرف توجه به ماديات و زندگي دنيا و ناديده گرفتن ارزشهاي معنوي،
استعمارگران را بر آن داشت تا از هر طريق براي رسيدن به آن تلاش كنند. در
اين رهگذر، براي دست يابي به منابع اقتصادي بزرگ، زنان را بهترين وسيله
يافتند و از وجود برهنه آن ها براي تبليغ كالاهاي خود بهره ميگرفتند و
همواره برهنگي را تشويق ميكردند و تبليغات وسيعي عليه حجاب مينمودند.
همين امر موجب گرديد كه فرهنگ بي حجابي سير صعودي به خود بگيرد و آرام آرام
بي حجابي به شكل يك فرهنگ درآيد.
گسترش فرهنگ اسلامي و روي آوردن به
شخصيت والاي انساني، بهترين راه براي جلوگيري از فرهنگ برهنگي و تبليغات
مسموم آن و بازگشت زنان به سوي عفّت و پاك دامني است. ارمغان فرهنگ بي
حجابي فقط سستي نظام خانوادگي، تحقير شخصيت زن و امراض روحي و رواني است.
يكي از انديشمندان ميگويد: «غرب براي تسلط بر كشورهاي مسلمان، به اين
دستور قديمي كه "زن ها را در دست بگيريم، همه چيز به دنبال آن ها خواهد
آمد"، عمل كرده است. كشفيات جديد جامعه شناسان فقط كاري كه كرده، به اين
فرمول قديمي روش خاص علمي بخشيده است.»53
استعمار با تكيه بر
پيشرفتهاي علمي ـ صنعتي خود يا فرهنگ تجدّد و مصرف و فساد را به جاي
آموزش مباني تكنولوژيكي و علوم قالب ميكند يا همراه وسايل صنعتي به
انتشار فرهنگ خود دست ميزند.54
8. تقليد
بدون شك، تقليد كوركورانه در هر چيزي زيان بار است. يك ملت زماني رو به
سعادت ميرود كه واقع بينانه و سنجيده عمل كند. اينكه به صرف ديدن برهنگي
در زنان غيرمسلمان و نحوه لباس پوشيدن آن ها، زنان ما تحت تأثير قرار گيرند
و از آن ها الگوبرداري كنند، در شأن يك زن مسلمان نيست. زنان مسلمان بايد
متوجه باشند كه فرهنگ اسلام غني ترين فرهنگ ها و مطابق با فطرت انسان
هاست. از اين رو، ما مجاز به الگوبرداري از ديگران نيستيم.
9. غلبه هواي نفس
برخي به دلايل مختلف، از جمله نداشتن زمينه تربيتي سالم در خانواده و يا
اجتماع، دچار بحران دروني و متأثر از هواهاي نفساني خود گرديده اند. رعايت
نكردن حجاب، خود از وسوسههاي شيطان است. زن اگر در مقابل هواهاي نفساني
خود مقاومت كند، هيچوقت با بدن عريان در معرض ديد همگان قرار نمي گيرد. زني
كه حاضر است زيبايي خود را در معرض ديد عموم قرار دهد، به خيال خود به يك
اقناع نسبي رسيده و در بعضي موارد، از كار خود دفاع نيز ميكند و به
بهانه اينكه حجاب مانع تمدّن است، الگوهاي دروغين را، كه خود اسير آن ها
گشته، به صورت يك واقعيت نشان ميدهد.55
10. ناديده گرفتن ارزش ها
روي آوردن زنان به بي حجابي و بدحجابي به مفهوم ناديده گرفتن ارزشهاي
ذاتي و شخصيتي زن است. زنان اگر پاي بند به ارزشهاي اصيل انساني خود
باشند، هيچ گاه زير بار فرهنگ برهنگي نمي روند.
حضرت علي(عليه السلام)
يكي از راههاي حفظ حرمت زن را در رعايت حجاب ميداند: «به وسيله حجاب،
نظرگاههاي زن را مهار كن; چرا كه رعايت دقيق حجاب و پوشش، حيات زن را
سالم تر و پاك تر و استوارتر نگاه خواهد داشت.»56
كس غنچه نهفته در برگ را نچيد *** از بي حجابي است اگر عمر گل كم است.
در جاي ديگر حضرت علي(عليه السلام) زنان بدحجاب و بي حجاب را بيرون رفتگان
از دين، شهوت پرست و اهل دوزخ ميداند: «در آخرالزمان، كه بدترين زمان
هاست، جمعي از زنان پوشيدهاي كه برهنه اند (لباس دارند اما آن قدر نازك
است كه گويا نپوشيده اند) و از خانه با خودآرايي بيرون ميآيند، اينان از
دين بيرون رفته اند و در فتنه وارد شوندگان و به سوي شهوات تمايل دارندگان و
به كوي لذات نفساني شتابان و حرام ها را حلال دانندگان و در دوزخ به عذاب
ابدي گرفتاران اند.»57
جمعبندي
آنچه به تحرير درآمد نگاهي مختصر به ارزيابي پديده حجاب از نظر اسلام و
اديان ديگر بود. به اين هدف كه آيا اهميت حجاب صرفاً مورد توجه اسلام بوده و
بس تا با اين بهانه اسلام مورد اتهامات گسترده تبليغاتي قرار بگيرد و از
هر سو بر دين حمله كنند، يا اينكه حجاب در اديان ديگر نيز مورد توجه بوده
است؟ آنچه گذشت به اين نتيجه دست يافتيم كه مسئله حجاب علاوه بر اسلام در
اديان ديگر هم مطرح بوده و به آن اهميت مي دادند.
از اين رو، حجاب يك
پديده ارزشمندي است كه ضرورت آن حتي در بين اقوام و جوامع مختلف قبل از
اسلام احساس گرديده بود و اگر احياناً اشكالي هم در عايت حجاب باشد، نه
فقط متوجه اسلام، بلكه شامل همه كساني است كه حجاب را يك امر انساني تلقّي
ميكنند باشد. و اينكه هدف بي توجهي برخي به حجاب و ناديده گرفتن آن به
منظور دست يابي به منافع بزرگ مالي بوده است; زيرا زنان عريان را كم هزينه
ترين و سهل ترين وسيله تبليغاتي براي وصول به آن هدف ميدانستند و بدون
شك براي اين منظور از هيچ كوششي دريغ نورزيدند.
و در نهايت اينكه از
نظر ما رعايت حجاب، همانند شخصيت طلبي و عفّت خواهي، بازگشت به فطرت اصيل
انساني ميكند; از اين رو، ما معتقديم رعايت حجاب ارزش گذاردن به زن و
نوعي تكريم به اوست، نه دليل بر نقص وجود او. زن با رعايت حجاب، از آلودگي
مصون ميماند، زيرا زمينه هرگونه سوء استفاده از او منتفي ميگردد.
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،