غذاي بهشتي براي پدر مولود کعبه


آن هنگام که حضرت ابوطالب خبر ولادت اميرالمونين را از مثرم راهب شنيد به او گفت :من واقعيت

 سخن تو رابايد بابرهاني روشن ودلالتي واضح بدانم

مثرم گفت :چه مي خواهي که هم اکنون از خدا بخواهم تابرايت دليلي باشد؟

حضرت ابوطالب فرمود :هم اکنون غذايي از بهشت مي خواهم

راهب اين دعا راکرد وهنوز دعايش تمام نشده طبقي ظاهر شد که درآن چند

ميوه بهشتي بود:رطب وانگور وانار
.
حضرت ابوطالب يک انار برداشت وسپس با مثرم خداحافظي کرد واز نزد او بيرون
 
آمد وآن راميل کرد.از آن ميوه بهشتي وجود مبارک اميرالمونين در صلب او بوجود آمد.

پيشگويي شير در طائف!

داستان شيري که درراه طائف باحضرت ابوطالب سخن گفت ودرباره علي خبر داد از انجا آغاز ميشود

که به لطف خاص الهي حيوانات درنده از حضرت ابوطاالب فرارمي کردند.

روزي در راه طائف شيري با حضرت روبرو شد ودر مقابل او تعظيم کرد .حضرت ابوطالب به او فرمود (به حق خالقت ،ماجراي خود رابرايم بازگو کن)

تو پدر اسدالله وکمک محمد پيامبر خدامربي  شير خدا هستي!


روياي اول فاطمه بنت اسد

فاطمه بنت اسد مي گويد:باشنيدن پيشگويي ها درباره فرزندم  شبي در عالم رويا چنين ديدم:

کوه ها ي شام به حرکت درآمده پيش مي امدند درحالي که پوششي از آهن برروي

آنها بودواز داخل آنها صداي وحشناکي بر مي خاست .کوه هاي مکه نيز به حرکت در آمده

به استقبال  آنها رفتند وبا صداي وحشناک  جوابشان  را دادند.منظره دهشت آوري بود وآن کوه ها

مانند شترم رم کرده در هيجان بودند .کوه ابو قيس مانند اسب به حرکت در آمده بود

وقطعات آن از راست وچپ مي افتاد  ومردم آنها راجمع مي کردند.

من نيز همراه مردم به جمع کردن پرداختم وچهار شمشير ويک کلاه خود

آهنين طلاکوب شده برداشتم همين که وارد مکه شدم يکي از آن شمشيرها در آب افتادوبه قعر آن

 رسيد وسپس به آسمان رفت .دومي هم مستقيم به آسمان رفت.وسومي به زمين افتاد وشکست

 وچهارمي از غلاف بيرون کشيده ودر دست من ماند.

من آن رابه دست گرفته ومي چرخاندم که ناگاه ان شمشير به بچه شيري

تبديل شد وسپس به شير مهيبي مبدل گرديد واز دست من خارج شد وبه سوي کوه ها به راه افتاد

وهم چنان پستي وبلندي هاي آن رادرنورديد.درآن حال مردم از اومي ترسيدندوازاوحذر مي کردند که

ناگهان محمد آمد ودست درگردن اوانداخت ومانند آهوي مهربان بااوهمراه شد.

من ازخواب بيدارشدم درحالي که مي لرزيدم وبه وحشت افتاده بودم.درپي تعبيرکنندگان خواب

 رفتم.يکي از آنان بدون آنکه من بگويم ازخوابم خبرداد ودرتعبيرآن چنين گفت:»

توچهارفرزند پسروبعدازآنهادختري به دنيامي آوري يکي از پسران غرق مي شود

وديگري درجنگ کشته مي شود وديگري  درجنگ کشته مي شود وآن ديگري ميميرد

ونسل او باقي مي ماند ولي چهارمي  امام مردم مي شود.او صاحب شمشير وحقيقت است.او صاحب


 فضيلت ومقام والاست اوپيامبر مبعوث رابه بهترين وجهي اطاعت ميکند

 

قرباني فاطمه بنت اسد براي درخواست فرزند

حضرت ابوطالب وفاطمه بنت اسد صاحب هيچ فرزندي نمي شدند.

بهمين جهت سرپرستي پيامبر رابرعهده گرفتند واز وجود او خرسند شدند

ودرخشش وجود او رادرخانه خود سعادت دانستند واورابه عنوان فرزند خود پذيرفتند.


پيامبر درخانه آنان دوران رشد رابه بهترين وجه گذراند محبت مادرانه

 
فاطمه بنت اسد نسبت به پيامبر درحدي بود که ان حضرت او را مادر خطاب مي کرد.


پيامبردرآن روزگار رغبت فاطمه به مادر شدن را متوجه شدروزي به او فرمود:
مادرجان يک قرباني خالصانه براي خداوند ذبح کن ودرآن شريکي
قرارمده خداوند آن رااز تو مي پذيرد واز تو قبول مي کند وحاجت
تو رابه زودي بر مي آورد


فاطمه امرپيامبر راامتثال نمود وخالصانه قرباني کرد واز خدا خواست فرزندپسري به او

 عطا کند.

.خداوند دعاي اورامستجاب کرد وارزويش رابراورده ساخت وپنج فرزند

به او عطا فرمود:عقيل،طالب،جعفر،علي عليه اسلام وبعد ازآنها خواهرشان

فاخته که معروف به ام هاني است.


تغيير اوضاع جهان درشب انعقاد وجود حضرت علي


ازآن شب که وجود مبارک اميرالمونين دررحم مادر قرار گرفت تاچندروز زمين به لرزه درامد به طوري که قريش به شدت نگران شدند وبه وحشت افتادند وبه يکديگرگفتند:خدايان خودرابرفراز کوه ابوقيس ببريد تاآنها اين زلزله رابرطرف سازند واين مسئله حل شودابوقيس

آنگاه برفراز کوه  جمع شدند لرزش آن بيشتر شدبه گونه اي که صخره ها وتخته سنگ ها رابه حرکت درآورد وآنها را متلاشي ساخت وبتهابه صورت روي زمين افتادند .اين منظره راکه ديدند گفتند:مادرمقابل اين امر عظيم طاقت نداريم!

اينجابود که حضرت ابوطالب برفراز کوه آمد درحالي که به اضطراب مردم اهميتي نمي داد

وگوياهمه چيز رامي دانست .آنگاه فرمود:اي مردم خداوند تبارک تعالي امشب حادثه اي جديدي

درجهان هستي ايجاد کرده وخبوقي راخلق کرده که اگراز او اطاعت نکنيد وبه ولايت اوقرارننماييد

وبه اماتش گواه نباشيد اين تحول ارام نمي گيرد وآن قدر ادامه پيدا مي کند که در سرزمين تهامه

براي شما مسکني باقي نماند.

مردم گفتند :اي ابوطالب هرچه تو بگويي مي پذيريم حضرت ابو طالب گريه کرد

ودست به سوي خداي عزوجل بلند کرد وعرضه داشت:

خداي  من وسيد من تو را مي خوانم وبه محمديت پيسنديده وعلويت

بلند مرتبه وبه فاطميت درخشنده که برسرزمين تهامه مهرباني و

رحمت خويش عنايت  فرمايي.

باپايان  اين دعا زلزله ارام گرفت ومردم اين دعارابخاطرسپردندونوشتند ودرهمان زمان

جاهليت آن رابراي گرفتاري ها مي خواندند درحالي که معاني وحقيقت آن را نمي دانستند.

 

جلوه نوراني برپهره مادر

ازهنگامي که فاطمه بنت اسد به حضرت علي حامله بود زيباييش دوچندان شده بود

به طوري که زنان بني هاشم ازاين مسئله تعجب مي کردند  روزي زنان بني هاشم کنار کعبه د ر حجراسماعيل آمدند در آنجا زنان ديگر نيز اطراف او را گرفتند وبه او گفتند :تازنده اي گوارايت باد که خداوند به تو کرامت فرموده وتو را فضيلت داده چراکه روزي نمي گذرد مگرانکه

چهره تو نوراني تر وزيباتر ميشود

تکلم اميرالمومنين در رحم مادر

فاطمه بنت اسد درايام حمل اميرالمومنين  صداي فرزندش رااز درون مي شنيدکه مي گفت:

خدايي جزالله نيست محمد پيامبر خداست بااونبوت وبامن ولايت ختم ميشود!!!

گاهي حضرت از شکم مادر با مردم سخن مي گفت حتي روزي بابرادرش جعفر طيار

سخن گفت وجعفر از شنيدن آن بيهوش وروي زمين افتاد.


مقابله بابتها در شکم مادر

فاطمه بنت اسد مي گويد:روزي از محلي که بتهاي قريش درآنجا نصب شده بودند مي گذشتم در

حالي که به علي حامله بودم فرزندم علي ازداخل شکم دوپاي خودرابه شدت فشار مي داد

ونمي گذاشت به آنجا نزديک شوم واين درحالي بود که طواف من گرد خانه خدابود به عنوان عبادت

 خداوند نه بتها ولي اوحتي نزديک شدن به محل بتها رادوست نمي داشت.


روياي دوم فاطمه بنت اسد

هنگامي که ولادت اميرالمونين نزديک شد فاطمه بنت اسد درعالم رويا ديد قنديلي

ازاسمان نازل شد ودرمقابل اوقرارگرفت وندايي ازآن برخاست که گفت:اي فاطمه

پاک شدي وفرزندت پاک شد ومقامت بالا رفت

فاطمه پس ازبيداري ازخواب به حضرت ابوطالب خبرداد.آن حضرت

مسرور شد وگفت :اي فاطمه بهداقسم ناموس اکبر به خوابت امده است يعني خواب تو

از روياي صادقه است.


تبريک موجودات به فاطمه بنت اسد


فاطمه مي گويد:چندين ماه که از حمل مي گذشت ونزديک به دنياامدن

علي شد از کنار هرسنگ وکلوخ ودرختي عبور ميکردم  وميشنيدم که به من مي گفتند:

اي فاطمه گوارايت باد فضل وکرامتي که خدايت بدان اختصاص داده
وبه خاطر آنکه حامل امام کريم هستي.


دست ناپاک به ولي خدا نمي رسد

شب جمعه سيزدهم ماه رجب نصفي ازشب گذشته بود که درد برفاطمه عارض شد

حضرت ابوطالب به او گفت :ناراحت به نظر مي ايي؟فاطمه  گفت:احساس  درد وناراحتي

دارم حضرت آن اسمي راکه ذکر آن نجات از گرفتاريها بود برزبان آورد وفاطمه  آرام گرفت

سپس به او گفت ميروم عده اي از زنان اشنايت رابياورم تادراين موقع ياريت کنند فاطمه

گفت :هرطور صلاح ميداني عمل کن ناگهان ندايي از گوشه خانه شنيده شدکه مي گفت:

اي ابوطالب صبرکن چراکه ولي خدا رادست نجس نبايد لمس کند.

اين بود که ابوطالب ان شب درخانه ماند ومنصرف شد


صبح هنگام بارديگر فاطمه بنت اسد رادردعارض شدحضرت ابوطالب ناراحت وپريشان خواست

ازخانه بيرون ايد ناچاره اي بينديشد .دراين حال پيامبر رسيد وپرسيد:عموجان چراناراحتي ؟! عرض

کرد:فاطمه بنت اسددرحال وضع حمل است.

درهمين حال فاطمه ندايي شنيد که  مي گويد:اي فاطمه برتو باد که به خانه خدا بروي


ماه رجب ايام عمره بود ومردم براي انجام اين سنت ابراهيمي ازهرسو

به مکه آمده بودند وجمعيت بسياري کنارخانه خدابودند

فاطمه بنت اسد وارد مسجدالحرام شد ودرمقابل کعبه ايستادونگاهي به سوي آسمان نمود

وگفت:پروردگارا من به تو وپيامبران وکتابهايي که ازجانب تو آمده اند ايمان دارم

من کلام جدم ابراهيم خليل راتصديق ميکنم واوبوده که اين خانه رابناکرده تو راقسم ميدهم وازتو

ميخواهم به حق کسي که اين خانه رابنا کرده وبه حق فرزندي که بامن سخن مي گويد وباگفتارش

 بامن انس   مي گيرد ومن يقين دارم    

يکي ازايات ونشانه هاي توست که اين ولادت رابرمن اسان فرما


فاطمه بنت اسد در پشت کعبه يعني پشتي که درب کعبه دران است

ايستاده بود ورو به کعبه دعا مي کرد که ناگهان دربرابر ديدگان همه حاضرين معجزه عظيم به وقوع پيوست


ديوارسنگي وگلي خانه خدا ازهمان قسمت که فاطمه دربرابرش ايستاده بود شکاف برداشت

بدون انکه لطمه اي به بناي کعبه وارد شود وياسنگي فرو ريزدانگگاه دوسوي ديوار ازهم فاصله

گرفتند که دران حال به او دستور دادند وارد بيت الله شود

اينجابود که جبرئيل اورابه داخل کعبه برد وسپس ديوار به هم امد

وبه گونه اي  دوسوي شکاف به يکديگرمتصل شدند که گويي ديوار هرگز ازهم جدانشده واينگونه فاطمه وارد کعبه شد...

خبران فورادرسراسر مکه پخش شد اينگونه بود کهدعوت الهي انجام گرفت ومهماني خداوندآغازشد.


فاطمه سه روز درکعبه ماند وحجابها ازبرابرش کنارفت.اوازنعم بهشتي استفاده مي کرد وسروش غيبي

شنيد ومناظر ملکوتي مشاهده کرد  مسائل بسياري پيش امد که براي مابازگو نشده ونبايد هم بشود.

خداوند قفل کعبه راچنان محکم کردکه هيچ بشري نتواندان راباز کند وازسرخداونداگاهي يابد

قدم گذاشتن فاطمه به کعبه چيزي جزدعوت خدا نبودفاطمه سه روز درون کعبه ماندوازميوه هايوغذاهاي بهشتي

برايش آوردند  اينها به محض بيرون امدن از کعبه از زبان فاطمه گفته شد....

زنان بهشت پرستار علي

همين که فاطمه بنت اسد درون عبه قرارگرفت پنج بانو نزداوامدند درحالي که لباسي همچون حرير سفيد برتن

داشتند وعطي خوش تراز مشک ناب ازانان شنيده مي شد انان حواوساره وآسيه ومادر موسي ومريم مادر عيسي بودند.

اينان از طرف خداوند براي کمک در ولادت اميرالمو منين فرستاده

شدند چراکه نبايد زنان ناپاک مکه در ولادت چنين مولودي حضورداشته باشند


آنان روبه فاطمه بنت اسد گفتند:سلام برتو اي بانويي که ازاوليا خداهستي..فاطمه جواب سلام داد

 
آنگاه زنان بهشتي دربرابراو نشستند

درحالي که هريک ظرف عطري ازنقره دردست داشتند.


23سال قبل ازهجرت درحالي که وجود مبارک پيامبر   30سال داشت علي بن ابي طالب  


همچون خورشيد درخشيدوقدم برچشم جهانيان نهادوزمين راباقدوم خود رشک عرشيان نمود .وبرروي سنگ سرخ در گوشه


راست کعبه به دنيا آمد.


آن حضرت همين که قدم برزمين گذاشت به سجده افتاد ودرهمان حال

دستها رابه آسمان بلند کرد وچنين گفت:

شهادت ميدهم که خدايي جزالله نيست ومحمد پيامبر خدا وعلي وص محمد رسول الله است بامحمد
نبوت ختم مي شود وبامن وصايت وجانشيني کامل مي شودومن اميرالمومنين هستم.

سپس فرمود:

حق آمد وباطل رفت

آنگاه که اميرالمو منين به دنيا آمد نور حضرت از کعبه تاسينه آسمان راشکافت وبت هايي که بربام کعبه نصب شده بودند

وبه صورت افتادند واين گونه همه از ولادت بت شکن ونابود کننده بت پرستي آگاه شدند

ازسوي ديگر شيطان که بنيان گذار بت پرستي است فرياد برآورد وگفت:

واي بربتها وعبادت کنندگانشان از ولادت اين فرزند!!!

سپس نوزاد کعبه ازسجده برخاست ورو به بانوان بهشتي نمود وبه آنان سلام وخيرمقدم گفت وسپس فرمود :

شهادت ميدهم که خدايي جزالله نيست شريک ندارد وشهادت ميدهم که محمد پيامبر خداست بااو نبوت وبا من ولايت

ختم ميشود....

حضرت حوا تازه مولود رااز زمين برداشت ودر اغوش گرفت .علي نگاهي به صورت او انداخت وبابياني رساگفت:سلام برتو اي مادر!حوادر پاسخ گفت:سلام برتو پسرم !حضرت  پرسيد:پدرم (ادم) چه مي کند؟پاسخ داد:در جوار پروردگار غرق درنعمت هاي اوست.

حضرت مريم نزديک آمد ودرحالي که ظرف عطري همراهش بود علي رادر آغوش حواگرفت .

مولود کعبه نگاهي به مريم کرد وگفت :سلام برتو خواهرم!گفت:سلام برتو برادرم!پرسيد :عمويم چه مي کند؟گفت:خوب است وبه تو سلام رسانده است آنگاه مريم با عطري که همراه داشت نوزاد را معطر نمود.

سپس حضرت آسيه علي رادر آغوش گرفت واورادرپارچه اي که همراه داشت پيچيدوگفت:اين فرزند پاک ومطهر به دنيا آمده است حرارت آهن به او نمي رسد مگر يه دست مردي که خدا ورسول وملائکه وآسمان وزمين ودرياها او را مبغوض مي دارند وجهنم مشتاق ان مرد(يعني ابن ملجم) است بعد از آن زنان بهشتي برخاستند ورفتند.

دراين هنگام پنج مرد والا مقام وارد شدند مولود کعبه باديدن آنان حرکتي کردوخنديد آنان گفتند:سلام برتو اي ولي خدا وخليفه پيامبر خدا
علي درجواب فرمود (وعليکم السلام ورحمه الله وبرکاته) وسپس به هريک جداگانه سلام کرداينان از پيامبران خدا:حضرت آدم ،حضرت نوح،حضرت ابراهيم،حضرت موسي وحضرت عيسي بودند

آنها يکي  پس از ديگري نوزاد را گرفتند وبوسيدندوزبان به مدح او گشودند.

آدم گفت:اگرتو وبرادرت محمد نبوديد خداوند توبه مرا قبول نمي کرد
 خداراشکر که مارويت تو اختصاص داد وهمنشيني تو راروزي ما
کرد
سپس نوح آن حضرت راازآدم گرفت وگفت:خداراشکر که تو بدنيا امدي چنانکه وعده همنشيني تو رابه ماداده بوداگرتو وبرادرت نبوديد خداکشتي مارادرروزطوفان به حرکت درنمي آورد وازغرق نجات نمي داد سپس جدش ابراهيم اوراازنوح گرفت وبوسيد وبوييد وگفت:اگرتو وبرادرت نبوديد من از اتش نمرود نجات نميافتم وبرمن خنک وسلامت نمي شد سپس موسي حضرت راازابراهيم عليه السلام گرفت وبوسيد ودرآغوش کشيدوگفت اگرتو وبرادرت نبوديد پروردگار درکوه طورسينا بامن سخن نمي گفت سپس عيسي اورااز موسي گرفت وبوسيد وگفت اگر تو وبرادرت نبوديد نمي توانستم از گل پرنده زنده بسازم وکورمادرزاد وافرادبرص دار راشفادهم ومرده رازنده کنم انگاه پيامبران بامولود کعبه خداحافظي کردند ورفتندفاطمه بنت اسد ميگويد :ناگهان صداي بال ملائکه راشنيدم وابري سفيد رنگ راديدم که تا کنار فرزندم امدند واوراباخود برداشت وبه اسمان برد درحالي که شنيدم که ندايي مي گفت:بگردانيد علي بن ابي طالب رادرشرق وغرب زمين وخشکي درياهاي آن وکوه ها وآسمانه هاي آن واحکام پيامبران وعلوم وصيين وهمه اخلاق انبيا ومرسلين واوصيا وصديقين رابه او دهيد وآنچه درباره برادرش سيد الاولين والاخرين انجام شده براي او نيز انجام دهيد.او رابر همه انبياومرسلين وملائکه مقربين واهل آسمانها وزمين نشان دهيد که او ولي خدا رب العالمين است.فاطمه مي گويد :کمتراز ساعتي طول نکشيد که علي رابازگرداندند.وناگهان ابرديگري راديدم که به سوي او پايين آمدوبارديگر او راباخود برددرحالي که ندايي شنيدم که مي گفت:
علي بن ابي طالب رانزد همه مخلوقات خداببريد وعلم وحلم وورع وزهد
وتقوي وسخاوت وبلند مرتبگي ونورانيت وتواضع وخشوع ورقت وهيبت
ومروت وکرم ومودت وشفاعت وشجاعت و حفظ وديانت وقناعت وفصاحت وعفاف وانصاف ونيکي وهمه اخلاف انبيا رابه او بدهيد.
فاطمه مي گويد:ناگاه فرزندم رادرمقابل خود ديدم که او رادرحرير سفيد بهشتي پيچيده بودند وبه من گفتند:اورااز چشم بينندگان حفظ کن که ولي رب العالمين است بدان که وارد بهشت نمي شود مگر کسي که ولايت او رابپذيرد وامات او وولايت اوراتصديق کند خوشا به حال انکه تابع او شود واي برکسي که ازاو روي گردان شود مثل اوچون کشتي نوح است که هرکه برآن سوار شدنجات يافت  وهرکه ازآن بازماند غرق شد وسقوط کرد.سپس درگوش او مطلبي گفتند که من نفهميدم بعد از آن بيرون رفتند ومن ندانستم از کجا خارج شدند.فاطمه بنت اسد سه روز وسه شب درکعبه ماند ودرآغاز روز چهارم با او اجازه بيرون آمدن از کعبه داده شد او فرزند رادرآغوش گرفت وبرخاست تا خارج شود ودر اين هنگام شنيد که هاتف غيبي مي گفت:اي فاطمه نام اين مولود راعلي بگذار چرا که من خداي علي اعلي هستم منم محمود وحبيب من محمد است ومنم علي وولي من علي است نام آن دو را از نام خود گرفته ام وآنان رابه ادب خود تاديب وبرعلم خود خلق کرده ام قسم به عزت وجلالم من نام وليم راازنام خودبرگرفته اماواول کسي است که به من ايمان مي آورد وپيامبرم راتصديق مي کند مراتقديس مي نمايد وتهليل وتکبير مي گويد.اودرخانه من به دنيا آمده است او اول کسي است که برفراز خانه من اذان مي گويد وبتها راميشکند وآنهاراازبالاي کعبه به صورت مي اندازد.اوست که مرابه عظمت ياد مي کند ومراتقديس وتمجيد مي کند وبه يگانگي ياد مي نمايداوجانشين پيامبر من ووزير ووصي اوست وقيام کننده به عدل بعداز اوست او همسر دخترش وپدر دونوه اوست بهشت براي کسي است که اورادوست بدارد وجهنم براي کسي است که اورا مبغوض بدارد وبااو مخالفت کند وولايت اوراانکار نمايداوست امام بعد از حبيب من وپيامبرم وبرگزيده ازخلقم ورسولم محمد واوست جانشينش.

خوشابحال کسيکه او رادوست ميدارد واورااطاعت مي کند واو راياري مي نمايد وواي برکسي که بغض اورادارد وازاوسرپيچي ميکندواوراخوار مي نمايد وحق او راانکار ميکند.........................